معنی فاطمه بنت اسد

حل جدول

فاطمه بنت اسد

مادر امام علی (ع)

لغت نامه دهخدا

اسد

اسد. [اَ س َدد] (ع ن تف) نعت تفضیلی از سدید. سدیدتر. || (ص) درست و محکم: امر اسد. (منتهی الارب).

اسد.[اِس ْ س َ] (ع ص، اِ) بُز کلان سال. (منتهی الارب).

اسد. [اُ] (ع اِ) ج ِ اَسَد. شیران. (منتهی الارب).
- اسدالغابه، شیران بیشه.

اسد. [اَ س َ] (اِخ) یکی از احبار بنی قریظه، معاصر تبع اصغر.

اسد. [اَ س َ] (اِخ) نام پسر ربیعهبن نِزار که پدر قبیله ای بوده است. (منتهی الارب).

اسد. [اَ س َ] (اِخ) یکی از شعرای ایران است. وی در عصر جهانگیرشاه بهندوستان شد و مورد عواطف شاهانه گردید و در تاریخ 1048 هَ.ق. درگذشت. از اوست:
دیروز اسد جامه ٔ هجران تو زد چاک
امروز ز غم مرد و همان جامه کفن شد.
(قاموس الاعلام ترکی).

اسد. [اَ س َ] (اِخ) ابن عبدالعزّی. ابن قصی بن اسد پدر خویلد. و او پدر خدیجه الکبری زوجه ٔ رسول است. (مجمل التواریخ و القصص ص 238 و 301).

اسد. [اُ س ُ] (ع اِ) ج ِ اَسد. شیران. (منتهی الارب). || ج ِ اساده.

اسد. [اَ س َ] (اِخ) پدر قبیله ای از مُضَر پسر خزیمه. (منتهی الارب).

اسد. [اَ س َ] (اِخ) ابن عبیده قرظی. یکی از اصحاب نبوی (ص) است.

اسد. [اَ س َ] (اِخ) نام یکی از اصحاب پیغمبر (ص) است. و او بنا بروایتی برادر و بروایت دیگربرادرزاده ٔ خدیجه ٔ کبری است. (قاموس الاعلام ترکی).

اسد. [اَ س َ] (اِخ) (پهلوان...) ابن طغانشاه. شاه شجاع مظفری حکومت کرمان را بدو که یکی از خواص خراسانی وی بود واگذاشت. اسد بتحریک امیر سیورغتمش اوغانی و شاه یحیی بتدریج در کرمان جهت خود بتهیه ٔ اسباب استقلال پرداخت. تا مخدومشاه مادر شاه شجاع در کرمان بود نمیتوانست علناً اظهار عصیان کند ولی همین که آن خاتون از اتباع پهلوان اسد رنجیده بشیراز رفت کار داعیه ٔ سلطنت خواهی پهلوان اسد نیز بالا گرفت. در این اثناء قطب الدین اویس پسر شاه شجاع از پدر خوفناک شده بطرف کرمان رفت وخواست آن شهر را بحیله از پهلوان اسد گرفته بر آنجامسلط شود ولی پهلوان اسد او را بشهر راه نداد و اویس به اصفهان نزد شاه محمود رفت و پهلوان اسد بیشتر بر نخوت و تکبر خود افزود. شاه شجاع در سال 775 هَ.ق. عزیمت کرمان کرد و شهر را در حصار گرفت. در این ضمن شاه یحیی که خود جرأت دخالت مستقیم در قیام بر ضد شاه شجاع نداشت نایب شاه را در شیراز بقیام بر او تحریک کرد و چون این خبر بشاه شجاع رسید سلطان احمد و پسر خود زین العابدین را بمحاصره ٔ کرمان گذاشته بشیراز بازگشت. سلطان احمد در بستن راه آذوقه بر مردم کرمان سعی بلیغ کرد تا آنکه کار بر ایشان و پهلوان اسد سخت شد و نزدیک بود که آن شهر را مسخر کند، اما چون میخواست که پس از گرفتن کرمان، شاه شجاع آنجا را باو واگذارد و شاه شجاع راضی نمیشد عمداً در کار گشودن کرمان سستی کرد و شاه شجاع برادر را بشیراز خواسته دو تن از سرداران خود را به ادامه ٔ حصار شهر فرستادو ایشان بدستیاری مردم شهر کرمان را پس از نه ماه وبیست روز محاصره گرفتند و پهلوان اسد بدست اهالی قطعه قطعه شد (سال 776 هَ.ق.). (تاریخ مغول ص 432).

اسد. [اَ س َ] (اِخ) ابن کرزبن عامر. یکی از اصحاب نبی (ص) است. (قاموس الاعلام ترکی).

عربی به فارسی

اسد

شیر , هژبر , شیر نر , برج اسد

معادل ابجد

فاطمه بنت اسد

652

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری